ارسال شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:, - 11:15
می ترسم که "زمان" وظیفه اش رو درست انجام نده، می ترسم که "زمان"
بیشتر از اونچه که باید بگذره و من هنوز تو کفِ این احساس سوخته ی لعنتی باشم،
می ترسم که دوباره بهانه ای پیش بیاد واسه دل دل کردن و زیر پا خالی شدن و ل
عنت فرستادن و دوباره تکرار این همه بیهوده، می ترسم و می دونم که "زمان"
همه چیز رو با فرمول فراموشی حل می کنه، فقط... شاید... دیر.
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل تنگ من اما
چه کسی نقش تورا خواهد شست
نظرات شما عزیزان: